داستان صوتی برای پیرزن های خودم اثر شیوا ارسطویی میباشد که حکایتی کوتاه از شخصی را بیان میکند که در یک شب سرد زمستانی طبع نویسندگی او گل کرده است. به گفته خودش او یک نویسنده نیست، اما دوست دارد بنویسد. دفترچه خاطرات خودش را باز میکند و شروع میکند به نوشتن. هوا آنقدر سرد است که جوهر خودکار خشک شده و مجبور است چند بار به نوک خودکار ها ها کند تا جوهر خودکار کمی گرم شود و بتواند با آن بنویسد. خلاصه نوشتن این داستان خودش داستانی شد…
داستان صوتی برای پیرزن های خودم اثر شیوا ارسطویی
داستان برای پیرزن های خودم اثری کوتاه از شیوا ارسطویی میباشد. به گفته بسیاری، این نویسنده قلم گرمی دارد. شاید به خاطر تجربیات او باشد، شاید هم به خاطر طینت همیشه آرام و صبوری که همیشه در چهره اش قابل مشاهده است باشد. هر چه هست خواننده را جذب میکند و وا میدارد که بیشتر بخواند…
قسمت اصلی داستان از جایی شروع میشود که شخصیت اصلی وارد خانه سالمندان میشود و اتاق پیرزن ها میشود. اتاق پیرزن ها حسابی سرد است. شومینه ای که گوشه اتاق است، سال هاست که چوبی به چشم ندیده. روی شومینه ظرف های غذا را که شسته بودند میگذاشتند و زیرش یک بخاری بود که گویی شومینه آن را در بغل گرفته تا خود را گرم کند. شال سفیدم را از سر در آوردم و ضیط صوتم را روی شومینه گذاشتم و شروع کردم به رقصیدن. گرم شدنی نبود…