کتاب شبهای سپید اثر داستایوفسکی برای اولین بار در سال ۱۸۶۶ منتشر شده است. این رمان درباره جوانی به نام راسکلنیکف میباشد که میخواهد زندگی جدیدی را برای خودش رقم بزند. او در جستجوی هدف و معنا به دنبال ماجراهایی در شبهای سپید میرود و با شخصیت های مختلفی به طور تصادفی روبرو میشود. این کتاب برای بحث درباره مسائل اخلاقی، اجتماعی و فلسفی شهرت دارد و به طور خاص به بررسی مفهوم خیر و شر و ارزش های انسانی میپردازد…
کتاب شبهای سپید اثر داستایوفسکی
در شروع داستان کتاب شبهای سپید اثر داستایوفسکی، ما با شخصیت اصلی رمان به نام راسکلنیکف آشنا می شویم. راسکلنیکف به تازگی از یک بیمارستان روحی روانی بازگشته است و بخشی از آن، ریشه در مشکلات خانوادگی و گذشتهاش بوده است. او تصمیم میگیرد که زندگی جدیدی را برای خودش آغاز کند و از طریق سفرهایی به جستجوی مفهوم زندگی ادامه میدهد…
در یک شب سپید، راسکلنیکف با یک رانندگان تاکسی به نام مرصادف آشنا میشود. مرصادف با راسکلنیکف تحت تأثیر یک جادوگر قرار میگیرد و شخصیت های دیگری نیز در طول داستان با راسکلنیکف آشنا میشوند، از جمله دوست قدیمی او به نام دمیتری و خانمی جوان به نام کاتیرینا…
قسمتی از متن کتاب شبهای سپید اثر داستایوفسکی:
زمین دمیده از اقبالِ آگاهی پر شده بود. پرندهها دورهم جمع شده بودند و با پرهایی باز یا به هوا بالا میرفتند و در میانشان افسوس مند شده بودند. نور کمی در محیطی شفاف پخش شده بود. همه این نمایش روشن روحانی را در مغز راسکلنیکوف تقلید میکرد، چون او به گمانم، در درون تصویر سخن گفتن و عمل کردن و باور کردن در حال پیگرد مطلوبات بالقوهاش بود. بله! او خواست مانند سفارین به هر روزی جدیدی رو به رو شود که از آن نویدی دیگر دارد…