کتاب سفر نوشته محمود دولت آبادی یکی از رمانهای بلند اوست که در مجموعه داستانهای “کارنامه سپنج” به چاپ رسیده است. این مجموعه داستانها در فاصله ۱۵ سال (از دهه ۴۰ تا نیمه دهه ۵۰) نوشته شدهاند. داستان “سفر” روایتگر زندگی خانوادهای از حاشیه نشینان تهران در دوران پس از جنگ جهانی دوم است. مختار، شخصیت اصلی داستان، به دنبال کار راهی کویت میشود، اما پس از ماهها معلول و درهم شکسته باز میگردد. او که دیگر توانایی کار کردن ندارد، با مشکلات مالی و اجتماعی زیادی روبرو میشود…
همسر مختار، خاتون، زنی فداکار و صبور است که برای گذران زندگی و تربیت فرزندانشان تلاش میکند. خاتون در نهایت مجبور میشود برای تامین نیازهای خانواده، تن به ازدواج با مرحب، یکی از همسایگانشان بدهد…
کتاب سفر نوشته محمود دولت آبادی
رمان “سفر” داستانی تلخ و غمانگیز از زندگی انسانهای فرودست در جامعهای طبقاتی است. دولت آبادی در این رمان، تصویری واقعی از فقر، فلاکت و بی عدالتی اجتماعی در ایران آن دوران را به تصویر میکشد. شخصیتهای داستان “سفر” انسانهایی ساده و معمولی هستند که با سختیهای زندگی دست و پنجه نرم میکنند. آنها در جستجوی لقمه نانی برای گذران زندگی، از هیچ تلاشی فروگذار نمیکنند. زبان داستان ساده و روان است و به گویش عامیانه مردم حاشیه شهر نزدیک است. دولت آبادی از توصیفات دقیق و ظریفی برای به تصویر کشیدن فضا و شخصیتهای داستان استفاده میکند…
“سفر” یکی از آثار برجسته محمود دولت آبادی است که به خاطر واقعگرایی، شخصیتپردازی قوی و پرداخت ظریف مسائل اجتماعی، مورد تحسین منتقدان و خوانندگان قرار گرفته است…
قسمتی از متن کتاب سفر:
خاتون با چشمانی پر از اشک به مختار نگاه کرد و گفت: “ما از پس این سختیها هم برمیآییم. من و تو با هم قویتر از هر چیزی هستیم. مختار دست خاتون را در دستانش گرفت و فشرد. “تو راست میگویی خاتون. ما با هم میتوانیم همه چیز را پشت سر بگذاریم. آنها در سکوت به یکدیگر خیره شدند و در آن لحظه، امیدی دوباره در دلشان جوانه زد.
خاتون لبخندی زد و گفت: بچهها را صدا بزن. وقت شام است. مختار از جایش بلند شد و به سمت در رفت. “الان میآیم. ” او در حالی که به آشپزخانه میرفت، با خود فکر کرد که چقدر خوش شانس است که خاتون را در زندگی خود دارد. او قویترین و فداکارترین زنی بود که میشناخت. خاتون در حال پختن غذا بود و اشک شوق از چشمانش سرازیر میشد. “ما زنده میمانیم. ما با هم زنده میمانیم…